زردی گرفتن دخترمون
امروز 25 مرداد سال 90 هستش. دیشب به ناچار تو رو بیمارستان بستریت کردیم، قرار بود صبح دوباره آزمایش بگیرن تا زردیت رو چک کنند، من و بابات دل تو دلمون نبود که بیام واسه دیدنت، واسه همین با اون حال نزارم که تکون نمیتونستم بخورم حاضر شدم تا بابات بیارتم بیمارستان که بتونم بغلت بگیرم و پیشت باشم. وقتی رسیدیم بیمارستان جواب آزمایشت هم اومده بود، زردیت یک درجه اومده بود پایین ولی باز هم کم بود و باید زردیت به 10 میرسید. عزیزه دلم به من و بابات اجازه نمیدادن که وارد اتاق نوزادان بشیم ولی من انقدر ناراحتی کردم اجازه دادن برم تو اتاق و از دور نگاهت کنم. مثل همیشه آروم و زیبا بودی، چشماتو بسته بودند و لباساتو در آورده بودند و تو دستگاه خوابونده بودنت. ...
نویسنده :
مامان و بابا
10:48